مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
نامش عـلی و اوست سرتا پا محمد بایـد عـلـی او را بخـوانـم یا محمد؟ خُلق عظیمش را همینکه خَلق دیدند خـوانـدند با هر منـطقی اورا محمد وقتی که روی دوش بابایش حسین است رفـتـه به مـعـراج خـدا گـویـا محمد دلتنگ پیـغـمـبر شده که ناخـودآگـاه او را صـدا زد بـاز هـم بـابـا محمد تا رفت میدان، گفت لشکر وای بر ما هـیـهـات از جنـگـیـدن ما با محـمـد دیدند لشکـر که شده در وقت پیکار ذکـر لـب او یــا عــلـیُ یـا مـحــمـد ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن لـرزیـد پـشت لشکـر دشمن سراسر تا گـفـت در مـیـدان جنگ الله اکـبر هنگـام رفـتـن شد رها از هر تعـلق ممسوس ذات حق شده از پای تا سر نَـحـنُ و بَـیـتُ الله اولـی بـا الـنــبـیٍّ نـزدیکتر از ما نبـاشـد با پـیـمـبـر طوری شده راهی به سمت قلب میدان انگار حیدر کرده عزم فـتـح خـیـبر با ذوالفقار خود شده مشغـول پیکار آنگونه که یک سر نمانده روی پیکر آمد به خـیـمـه تا بـرای آخـرین بار از کـام بـابـایش شود لبهای او تر ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن از تو جـدا کـردم همه اهل حـرم را انـداخـتـم سـمـتـت نـگــاه آخــرم را ای خاک عـالـم بر سر دنیـای بیتو آتـش زده داغـت تـمــام پـیـکـرم را من روی زانـو آمـدم بالای جـسمت میبینی آیا حال و روز مضطرم را؟ هی هـلـهـله کردند و خـندیـدند بابا! تا دشـمنان دیـدنـد چـشـمان تـرم را چشمان نامحـرم کجا و عصمت الله برخیز، برگردان به خیمه خواهرم را بـاید جـوانـان بـنـی هـاشـم بـیـارنـد تا خـیـمـههـا جـسـم عـلی اکـبرم را ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن |